کودکان در مجالس عزای امام حسین باشند یا نباشند؟!

تصورات اشتباه در مورد حضور کودکان در تکیهها و خیمههای عزاداری
خبرینه: دو عقیده و تصور در مورد شرکت کردن کودکان در هیئتهای عزاداری مربوط به محرم و عاشورا وجود دارد:
یک: عدهای معتقدند بچهها را نباید به این جور مجالس راه داد؛ چون ورود آنها باعث بی نظمی و به هم ریختگی مجلس میشود و با سر و صدا و شیطنتهایی که میکنند سبب حواس پرتی عزاداران و از بین رفتن تمرکز جلسه جهت عزاداری پرشور میشوند.
دو: برخی نیز اعتقاد دارند حضور در مجالس عزا و دیدن گریه و ناله بزرگترها برای سن کودکی خوب نیست و ممکن است در روحیهی بچهها اثر منفی بگذارد.
اما باید گفت، هر دو تصور اشتباه است!
بسیاری از علایق و تمایلات انسانها در کودکی شکل میگیرد و اکثر افرادی که امروز در مجالس عزاداری امام حسین (ع) مشارکت میکنند، این کار را از کودکی شروع کردهاند. همانطور که بیشتر کسانی که تمایلی به حضور در این گونه مجالس نشان نمیدهند، در خانوادههایی بزرگ شدهاند که این اشخاص را در دوران طفولیت به چنین محافلی نبردهاند.
به طور کلی، بیشتر انسانها بر اساس عادتهای خودشان زندگی میکنند نه اعتقاداتشان! مثلاً بسیاری از افراد، آیینهای مذهبی را برپا میدارند چون در ناخودآگاه آنها نفوذ کرده و به آن عادت کردهاند. این مسئلهی جداگانهای نسبت به اعتقاد است. اعتقادی که به عادت تبدیل نشود، هرگز اجرایی نمیشود. مثلاً پزشکهایی داریم که سیگار میکشند (میدانند سیگار ضرر دارد، ولی به کشیدن آن عادت کردهاند). یا افراد بسیاری اعتقاد دارند که باید نماز بخوانند و حتی اگر با فرد بینمازی روبهرو شوند با آن شخص، ترشرویی و بداخلاقی کنند؛ ولی زمانی که اذان گفته میشود خودشان تمایلی به اینکه از جا بلند شوند و نماز بخوانند، ندارند! چون عمل غیر از اعتقاد است.
اگر میخواهیم فرهنگ عاشورایی در نسل آینده هم پایدار بماند، باید این اعتقاد از طریق آیینها، شکل و صورت اجرایی پیدا کند. کودکان و نوجوانان امروز با حضور در مجالس عزاداری امام حسین، به حسینی شدن عادت میکنند و در بزرگسالی نیز این حضور را ادامه میدهند.
پس نباید تصور کرد دیندار کردن کودکان را باید از زمان خاصی به بعد شروع کرد. ما در فضای دین و مذهبی نفس میکشیم که در گوش نوزاد تازه متولد شدهاش اذان و اقامه میگویند! و پیامبرش از این حرف میزند که آنچه افراد در خردسالی یاد میگیرند مانند حک کردن نقش بر سنگ است و تا آخر عمر با انسان باقی میماند…
چه باید کرد؟
در مورد اشکالاتی که ابتدای متن اشاره شد راهکار وجود دارد و نباید به اولین گزینه (حذف حضور فیزیکی کودکان) فکر کرد. میدانیم که معمولاً بچهها وقتی در کنار هم جمع میشوند شلوغ کاری میکنند. به راحتی با جدا کردن آنها (البته با زبان خوش و نرم) میتوان جلوی سروصدای آنان در مجلس را گرفت. همچنین سخنران یا مداح میتوانند هر شب سؤالی طرح کنند و برای آن جایزهای در نظر بگیرند تا بچههایی که به آن سؤال، درست جواب بدهند، جایزه بگیرند و از این طریق حواس بچهها به محیط جمع شود.
حتی برای خردسالان میتوان فضای جداگانهای در نظر گرفت که به آنجا بروند و بازی کنند! این اتفاق در بعضی از هیئتهای عزاداری، عملی شده و بچههای کوچکتر و خردسال را با وسایل بازی در گوشهای جمع میکنند و برای آنان چند نوجوان میگذارند تا مسئولیت هدایت و کنترل آنها را بر عهده بگیرند. با این اتفاق، هم این بچهها در فضا و حال و هوای محرم قرار میگیرند، هم میتوانند برای خودشان بازی کنند و سرگرم باشند، هم اصل مجلس جداگانه برپا میشود و پدر و مادرها هم خیالشان راحت است که فرزندانشان در جای امنی حضور دارند.
در مورد اشکال دوم (مناسب نبودن عزاداری با روحیهی کودکانه) چند موضوع را میتوان مطرح کرد:
اول: آیینهای عزاداری به صورت متنوع برگزار میشوند. اگر شخصی فکر میکند کودکش تصور درستی از مجلس روضه و گریه کردن حاضران ندارد و نمیتواند معنی و مفهوم آن را درک کند، میتواند فرزندش را از طریق آیینهای دیگر با عاشورا و محرم آشنا کند؛ یعنی حضور در نمایش تعزیه، زنجیر زنی، سینه زنی و… به عنوان مثال برای یک خردسال ۵ ساله، حضور در یک دسته زنجیرزنی و داشتن یک طبل کوچک و کوبیدن بر آن نه تنها شکل عزاداری و غم و اندوه ندارد که یک جور بازی محسوب میشود و از انجام آن به شوق میآید.
دوم: درست است که دیدن و شنیدن بعضی چیزها برای کودکان ممکن است آسیب زننده باشد و آنها را افسرده و غمزده کند؛ ولی از طرفی نباید بچهها را پاستوریزه تربیت کرد؛ به شکلی که از زندگی در دنیا، صرفاً یک حالت رؤیایی از خوشیها و شیرینیها و لذتها در تصور داشته باشند. به مرور بچهها باید با واقعیتهای زندگی هم روبهرو شوند. ما باید حواسمان به آیندهی کودکان نیز باشد و این که چطور بعدها میخواهند گلیمشان را از آب بیرون بکشند و در برابر ناملایمتیها صبر و تحمل داشته باشند.
سوم: بارها به این مطلب اشاره شده است که جنس غم امام حسین با بقیه عزاداریها فرق میکند. کسانی که به هر شکلی برای حسین عزاداری میکنند و اشک میریزند، بعد از آن کاملاً در خود احساس سبکی و راحتی میکنند. در واقع این عزاداریها حال افراد را خوب میکند نه بد! در صورتی که در مجالس عزای دیگر، انسانها ناراحت و غمزده میشوند و فشار روحی زیادی را تحمل میکنند. عزاداریهای محرم از آن جنس نیست که کودکان با دیدن آن دچار دل آشوبه و اضطراب شوند. محرم و عاشورا آیینی است که انسانها در آن با حال خوب شرکت میکنند و از حضور در آن احساس آرامش و راحتی دارند. حتی بسیاری از افراد بعد از دههی اول محرم دچار حس دلتنگی میشوند و افسوس میخورند که این حال خوب از آنها گرفته شده است.
در مجموع باید گفت نه تنها نباید از حضور کودکان در مراسم آیینی جلوگیری کرد که اتفاقاً برای شروع هر تحول و رشدی در کشور (در زمینههای مختلف) باید سرمایهگذاری فرهنگی را از کودکان شروع کرد. ما تجربه کردهایم که اگر کودکان را با خودمان به مراسم عزاداری محرم ببریم، در بزرگسالی هم سیاهپوش امام حسین باقی خواهند ماند. (خوشبختانه در سالهای اخیر با همایشهایی از قبیل شیرخوارگان حسینی و کودکان عاشورایی و… این مسئله پررنگتر هم شده است.) حال این تجربه را باید در زمینههای مختلف دیگر هم استفاده کنیم؛ نه اینکه همین را هم ترک کنیم! مثلاً اگر میخواهیم فرهنگ رانندگی جامعه را ارتقا بدهیم، باید آموزشهای آن را از کودکی و نوجوانی به افراد بدهیم نه زمانی که قصد دارند گواهینامه بگیرند و رانندگی را آغاز کنند!
همچنین ببینید: ایده خلاقانه یک کلیسا در سیدنی برای جذب کودکان به مسیحیت
برچسبها: حضور کودکان در مجلس عزای محرم، آیا کودکان را با خود به هیئت عزاداری ببریم؟ مشارکت نوجوانان در عزاداریها، اشاعه فرهنگ عاشورایی در بچهها،انتقال فرهنگ محرم به خردسالان، زمان مناسب برای فرهنگ سازی، تربیت دینی کودکان و خردسالان